از آغاز مطالعهی هنر به عنوان حوزهای مستقل، آرای متعددی راجع به نسبت هنر با زندگی به وجود آمده است. عدهای از نظریهپردازان عقیده دارند اثر هنری باید وسیلهای باشد برای افزایش آگاهی مخاطب و واداشتن او به انجام کنش و ایجاد تغییر در جهان. این عقیده به ویژه در رابطه با تئاتر که به شکلی زنده با تماشاگر ارتباط برقرار میکند، طرفداران بسیاری داشته است. بر اساس نظریات رانسیر، دسترسی به قلمروی معنا و انتقال پیام از طریق اثر هنری امکانپذیر نیست. چرا که معنا در ذهن هر کس و با ترجمهی تجربهی حسیای که نظام توزیع محسوسات به او عرضه میکند، ساخته میشود. کارکرد این نظام اختصاص هویتها، نقشها و جایگاهها به افراد است و مقابله با آن که به بازتوزیع محسوسات منجر میشود، سیاستورزی نام دارد. رانسیر رژیم زیباییشناسی هنر را به عنوان تنها رژیم هنریای که به سیاستورزی میپردازد، معرفی میکند و استدلال میکند هنر متعهد برخلاف کارکردی که از آن انتظار میرود، با قرار دادن تماشاگر در جایگاه ناآگاهی و انفعال، تنها به تثبیت توزیع محسوسات میانجامد.
پژوهش پیش رو به شیوهی توصیفی-تحلیلی و با مراجعه به دادههای کتابخانهای، بررسی میکند که نمایشنامهی «سیاهان» اثر ژان ژنه در کدام یک از رژیمهای هنری رانسیر قرار میگیرد. همانطور که نتایج پژوهش نشان میدهد، ژنه در این نمایشنامه با شکستن اصول درام، عرضهی ابژههای نامعمول، فراتر رفتن از چهارچوب منطق بازنمایانه و شکستن دوگانهپنداریهای مرسوم، به سیاستورزی و بازتوزیع نقشها و هویتها میپردازد و بدین ترتیب میتوان این نمایشنامه را متعلق به رژیم زیباییشناسی هنر دانست.